سوخت که سوخت

ساخت وبلاگ
یادم رفته بود که افتاب ساعت 11 و 12 که خودشو از پنجره تا وسط های فرش میکشونه، چه ارامشی داره. یادم رفته بود که صدای دمپایی های مخصوص مامان تو اشپرخونه، چه ارامشی داره. 
اره، خونه همین شکلیه. خونه باید همین شکلی باشه. 
از تموم اون سرعت دیوانه وار همه چیز، فرار کردم و اومدم تو نقطه امنم. همون مبل همیشگی، همون کوسن همیشگی و اره همون بهترین ادم های دنیا. 

سوخت که سوخت...
ما را در سایت سوخت که سوخت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aradiokhertopertd بازدید : 178 تاريخ : چهارشنبه 2 بهمن 1398 ساعت: 0:31

این کدی که برای پروژه داوطلبانه ای که توش عضو شدم، دارم میزنم ، خیلی سخته. خیلی! تا یکشنبه باید یه چیزی بیارم بالا که برای جلسه گروه یه چیزی داشته باشم و من 3 روزه که دارم دور خودم میچرخم از مقاله اول سوخت که سوخت...
ما را در سایت سوخت که سوخت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aradiokhertopertd بازدید : 164 تاريخ : چهارشنبه 2 بهمن 1398 ساعت: 0:31

دیگه هیچ فرقی نمی کنه که چه اتفاق هایی قراره بیوفته، قرار بر ماندن است و تا ته ماندن که ببینم چه میشود. گیریم که اینجا بدترین نقطه از جهان باشد. از یک جایی به بعد باید توانست سیستمی ساخت که از چیزی جز خون تغذیه کند و زنده بماند. حداقل باید برایش تلاش کرد. هرچند بیهوده. هر چند مضحک!
سوخت که سوخت...
ما را در سایت سوخت که سوخت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aradiokhertopertd بازدید : 177 تاريخ : چهارشنبه 2 بهمن 1398 ساعت: 0:31

ببین زندگی را شروع کن...تازه جوونی . . پات و از روزگار برندار . . از زندگی نترس . ... اینو انتظامی میگه. نمیدونم کدوم فیلم. من اول اهنگ صبح مثنوی از قاف شنیدمش.فقدان یک اتفاق است و غم فقدان چیزی است سوخت که سوخت...
ما را در سایت سوخت که سوخت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aradiokhertopertd بازدید : 186 تاريخ : چهارشنبه 2 بهمن 1398 ساعت: 0:31